توجه: این مقاله حاصل از تحلیل شخصی نویسنده است که میتواند مورد موافقت یا مخالفت شما خواننده محترم قرار گیرد. لذا خواهشمند است دیدگاههای ارزشمند خود را در خصوص این مقاله در قسمت نظرات که در پایین همین نوشته قابل دسترسی است، بیان کنید.
چند سال پیش در شبکه چهار صدا و سیما مستندی در خصوص اصلاح ژنتیکی جنین در فرایند لقاح مصنوعی در یکی از کشورهای اروپایی پخش شد. این مستند در واقع در باره این موضوع صحبت میکرد که آیا دستکاری ژنتیکی از نظر اخلاقی برای مردم قابل قبول است یا نه و جامعه تا چه حد دستکاری ژنتیکی را میپذیرد یا آن را رد میکند؟ نکتهای که در این مستند برای من جالب بود آن بود که تیم مستند ساز سناریوهایی را تعریف کرده بودند و با مصاحبه از مردم عادی جامعه در خیابان این سناریوها را برای آنان بازگو و نظراتشان را در خصوص هر یک از سناریوها تحلیل میکردند.
درسهایی که از این تجربه گرفتم:
فرقی نمیکند که موضوع تصمیمگیری در سیاستگذاری سلامت، اختصاص منابع مالی به یک پروژه و یا انجام یک اقدام بالینی اخلاقی باشد. در هر صورت لازم است دیدگاه و نظر جامعه در این خصوص بررسی شود.
این وظیفه پژوهشگر سیاستگذار است که موضوع سیاست را در قالب سناریوها و به یک مفهوم جامع و قابل فهم برای همه تبدیل کند تا تمامی افراد جامعه صرف نظر از سطح سواد و آگاهی آنها به موضوع، بتوانند تصمیم بگیرند.
اگر چه این مستند در تلاش بود تا نظرات جامعه را در خصوص تصمیم جدید به تصویر بکشاند، اما سازوکارهای آسانتر و پر بازدهتر دیگری نیز هستند که میتوان از آنها در نظرخواهیهای کلان استفاده کرد، مانند سازوکارهای نظرخواهی در خصوص لوایح (برای مثال یه این پیوند مراجعه کنید). با این وجود قبل از هر کار در نظر گرفتن بافتار فرهنگی و سطح آگاهی جامعه مدنی برای استفاده از این سازوکارها بسیار مهم است.
شما چه درسی از این تجربه برداشت میکنید؟
آرزو دارم روزی حکمرانی خوب در نظام سلامت رقم بخورد…