بیانیه کالج پزشکان امریکا (ACP) بیان میکند که «پزشکان با نمایندگان صنایع در مطبها و همایشهای علمی ملاقات و در پژوهشهای جامعه-محور همکاری میکنند، تجهیزات مرتبط با سلامت را توسعه داده یا در آن سرمایهگذاری میکنند. در اغلب موارد، این فعالیتهای مشترک فرصتهای مهمی جهت پیشرفت دانش پزشکی و مراقبت از بیمار فراهم میآورند، اما فرصتی برای بروز سوگیری نیز ایجاد میکنند» (Coyle et al., 2002a, p. 397)[1].
متخصصین در ازای صلاحیت داشتن، قابل اعتماد و اخلاقی بودن و تلاش برای سود رساندن به بیماران و جامعه از امتیازات مهمی برخوردار هستند، مثل قدرت تعیین استانداردهای آموزشی و اخلاقی خود. البته قدرت تعیین استانداردها تنشهای خاصی را ایجاد میکند. همانگونه که پِلِگرینو و رِلمن نوشتهاند «بسیاری مواقع، اهداف اخلاقی با سود شخصی، امتیازات و حقوق ویژه در هم آمیخته میشوند. با اینحال، صرفنظر کردن از سود شخصی، ویژگیِ مشخصهی یک حرفة حقیقی است که آن را از سایر مشاغل جدا میکند» (Pellegrino and Relman, 1999, p. 984).
در حوزة مراقبت از بیمار، تهدیدات حرفهایگری و مسائل مربوط به تعارض منافع در موقعیتهای متعددی مطرح میشوند که برخی از آنها مرتبط با شرکتهای فناوری، تجهیزات پزشکی و دارویی هستند و بعضی خیر. این روابط زمانی باعث ایجاد تعارض منافع میشوند که پزشکان
- انواع مختلفی از هدایای را از شرکتها بپذیرند، مانند قبول ضیافتها، سفرها و دارو و تجهیزات پزشکی؛
- به عنوان نویسنده و سخنران تبلیغاتی از طرف شرکتها عمل کنند؛
- یا در یک شرکت دارو یا تجهیزات پزشکی منافع مالی داشته باشند.
این مقاله که چکیدهای از فصل ششم کتاب «تعارض منافع در آموزش، پژوهش و اقدامات پزشکی»[2] است بصورت سلسله وار با بحث مختصری از پرداخت به پزشکان و مزایای مالکیت مؤسسات به عنوان بخشهایی از بافتار گستردهتر فعالیتهای پزشکی آغاز میشود امّا در نظر ندارد که به پیشنهادات سیاستی برای پرداخت به پزشکان و مسئلهی خودارجاعی و تملک پزشکان رسیدگی کند زیرا مطالعات گستردهای قبلاً در این زمینه انجام شده است؛ بلکه تنها بحث موجزی دربارة این عناوین ارائه میشود. سپس این مقاله فعالیتهای تبلیغاتی صنایع را بر روی پزشکان بررسی میکند. در نهایت مقاله با پیشنهاداتی برای جامعة پزشکی؛ تأمینکنندگان مراقبت سلامت و شرکتهای زیستفناوری، تجهیزات پزشکی و دارویی جمعبندی میشود.
[1] برای مشاهده رفرنسهای ارائه شده در متن، به فهرست منابع نسخهی اصلی کتاب فارسی یا انگلیسی مراجعه فرمایید.
[2] نسخهی فارسی این کتاب را میتوانید بصورت رایگان از نشانی روبرو (https://nchir.ihio.gov.ir/?PageID=96&Id=19) و نسخه انگلیسی کتاب را نیز میتوانید بصورت رایگان از نشانی روبرو (https://www.ncbi.nlm.nih.gov/books/NBK22942) دریافت و مطالعه نمایید.
پرداخت به پزشکان و تعارض منافع
یکی از مسیرهای بروز تعارض منافع شیوههایی است که پزشکان برای خدمات خود دستمزد دریافت میکنند. این تعارضات در هر نظام پرداختی ذاتی هستند، اگرچه هر شیوه پرداخت، نگرانیهای متفاوتی را برمیانگیزد. پژوهشگران و سیاستگذاران توجه بسیاری به انگیزانندههای قراردادهای پرداخت به پزشکان برای اقدامات بالینی غیرضروری داشتهاند.
هر روش عمدهی پرداخت به پزشکان پتانسیل این را دارد که منافع اصلی پزشکی در ارتقاء منافع بیماران و جامعه را در تقابل با منافع مالی فرعی پزشکان قرار دهد. بسیاری از مطالعات نتیجه گرفتهاند که اگر برای هر خدمتی که پزشکان ارائه میکنند به آنها پرداخت صورت بگیرد (نظام پرداخت کارانه یا پرداخت به ازای خدمت)، انگیزههایی برای افزایش حجم خدمات ایجاد میشود. همچنین، درآمد پزشکان و هزینة جامعه برای مراقبت سلامت افزایش مییابد (بنگرید به مرور انجام شده توسط CBO [1986]، OTA [1986]، PPRC [1987]، Smith [1992]، و Hsaio et al. [1993]). بهعلاوه، دستهبندیهای خدمات و قیمتگذاری مناسب آنها نیز مسئلهای است (برای مثال بنگرید به Ginsburg and Grossman [2005] و Bodenheimer et al. [2007]). سطوح بالاتر بازپرداخت برای اقدامات مداخلهای (مثل جراحیها، عملهای تهاجمی، تصویربرداری تشخیصی و شیمیدرمانی) در مقایسه با سطح بازپرداخت خدمات غیرمداخلهای (مثل گرفتن شرح حال و سوابق، ارزیابیهای پزشکی و مشاوره) منجر شده است که استفاده از اقدامات مداخلهای درمانی افزایش یابد و انجام برخی خدمات مداخلهای پرسود از بیمارستانها به مطب پزشکان جابجا شود. تحلیلی از اطلاعات حاصل از پیمایشهای ملی در امریکا و مطالعات عمیق بلندمدت از 12 بازار محلی به این نتیجه رسیده است که فعالیتهای تجاری پزشکان منجر به هزینههای بیشتر شده و «ممکن است لازم باشد سیاستگذاران مقررات تعارض منافع پزشکان را بازبینی کرده و چگونگی تعدیل انگیزههای مالی آنان را بررسی نمایند» (Pham et al., 2004, p. 70).
پرداخت به پزشکان بر اساس سرانه (یعنی یک پرداخت مشخص به پزشک به ازای جمعیت بیماران تحت پوشش) و محدودیتهای مراقبت مدیریتشده برای ارجاعات و خدمات مشخص، نگرانیها را دربارة کوتاهی در ارائهی مراقبتهای لازم افزایش میدهد (بنگرید به Hillman [1987]، GAO [1995]، Rodwin [1996]، و Sulmasy et al. [2000]). به طور کلی، روشهای پرداخت پیچیدهتر شدهاند، زیرا بیمههای سلامت خصوصی و دولتی پرداختهایی تشویقی در ارتباط با استاندارهای کیفیت، رضایت بیمار و نتایج بهتر درمان را به پزشکان پیشنهاد دادهاند (برای مثال بنگرید به Epstein et al. [2004]، MedPAC [2005c]، Rosenthal et al. [2007]، و Nicholson et al. [2008]).
کاندیدای دکتری سیاستگذاری سلامت دانشگاه علوم پزشکی ایران